در آینه دوباره نمایان شد
با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ انا الحق
ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی ؟
که سال هاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند
نام تو را به رمز
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار می کنند
وقتی تو
روی چوبه ی دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه های مامور
مامورهای معذور
همسان و هم سکوت
ماندیم
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خاک روئید
در کوچه باغ های نشابور
مستان نیمه شب
به ترنم
آوازهای سرخ تو را
باز ترجیع وار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبان هاست !!!!
* محمد رضا شفیعی کدکنی (م.سرشک) - کوچه باغ های نیشابور - ۱۳۵۷