۲۳.۵.۸۲

تلاش برای امیدوارکننده نوشتن

من با صدای یك آواز، من با ترانه یك نگاه كه هر روز تا اعماق وجودم راه دارد، مست می‌شوم. من حتی از نگاه پر از ظلمت و پوچی مردگان هم به زیبایی برگ می‌روم و با فكرها و خیال‌هایی كه زندگی را می‌سازند، به انتهای یك تبسم رسیده‌ام. من آخر اشك‌ها و لبخندها را گشته ام و با تمام وجود بودنت را دیده ام. من حتی لذت عذابی وصف نا‌شدنی را هم چشیده‌ام و دیگر وجودت را در تمامی نگاه‌های سرشار، در تمامی آسمان‌ها و دریاها می‌بینم. 

پی‌نوشت: من هیچ مشکلی ندارم. همه جا امن و امان است. من امیدوارم. به قول آن بنده خدا : «جانمازم چشمه، مهرم نور، دشت سجاده من» به جان شما ...