مدتیست كه دیگر حوصله اینجا نوشتن را ندارم. مثل هزار چیز دیگر كه حوصلهشان را ندارم. به هر حال، میخواهم مدتی استراحت بدهم به خودم. شاید بعدا با انرژی بیشتری دوباره چراغ را روشن كردم، اینجا یا جای دیگر.
میگویم خستهام. شاید همین امروز باز بنویسم شاید هم دیگر اصلا ننویسم.
پهلویم درد میکند و دستم نای حرکت ندارد.
دردهای اساطیریام گل کرده
دلم خون است