امروز مصاحبه داشتیم با هادی حیدری که فردا در میآید و کلی حرف زدیم جوری که وقتی خانه آمدم سرم درد می کرد. دلم برای هادی سوخت، چرا که در مقابل ما او فقط یک نفر بود و تازه ما فقط پرسیدیم و هادی بود که مفصل و طولانی باید جواب میداد. یک گزارش هم داریم از نمایشگاه خیابانی مازیار بیژنی کاریکاتوریست کیهان.
قسمت قشنگهی مصاحبهی هادی هم آنجا بود که بعد از مصاحبه چند قدمی که هادی حیدری را تا کنار اتومبیلش مشایعت کردیم، دیدیم که یک فروشگاه نیمه تعطیل با روزنامهای شیشههای خود را پوشانده که کاریکاتور هادی هم در یکی از روزنامهها چاپ شده بود.