سه ره پیداست
نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر
حدیثی کهش نمیخوانی بر آن دیگر
نخستین راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته اما رو به شهر و باغ و آبادی
دو دیگر راه نیمش ننگ، نیمش نام
اگر سر بر کنی غوغا، وگر دم در کشی آرام
سه دیگر راه بیبرگشت، بیفرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا رهتوشه برداریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است
- مهدی اخوان ثالث، چاووشی