۲۷.۲.۸۴

دریغا مرد

من تمام دردهایت را
ای غریبا مرد 
می‌نویسم بر برگ 
برگ را می‌گذارم روی دوش باد تند صبح‌گاهی
می‌سپارم تا نشستن روی لوح سنگی تاریخ
جا کند خوش در عمیق ننگ‌های تیره انسان

من تمام دردهایت را 
زخم‌هایت را 
ای غریبا مرد 
می‌نگارم بر تن تن‌زخمی فردا 
تا رسید از راه دریابند نامت را 
صدایت را
طنین آتشین عدل‌خواهت را

من عمیق زخم‌هایت را 
غریو حنجر بی‌سرزمینت را 
از حجاب خودفریب مرز و میهن می‌برم بالا
می زنم بر قله تاریخ ملت‌ها
ثبت و ایمن 
از عبور تیغ‌دستان وحشی و خون‌خوار
تا صفیر پادشاهان همه بیداد
من ردایت را 
ای دریغا مرد 
می‌درم از پیکر آدم‌پرستان قدم در باد
می‌کشم از پنجه سوداگران نغمه و فریاد
می‌زنم بر شعله خودسوزه‌گان تا ابد در یاد

+ این شعر در ویژه‌نامه سال‌گرد دکتر شریعتی در ماه‌نامه الکترونیکی شرقیان نیز منتشر شده است.