در بررسیهای شورای نگهبان در تایید یا عدم تایید صلاحیت نزدیک به ۱۰۰۰ نامزد ریاست جمهوری، بحث رد صلاحیت دکتر مصطفی معین، کاندیدای جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین به قدری داغ و خبرساز بود که رد صلاحیت دیگر نامزدها از جمله دکتر ابراهیم یزدی، کاندیدای نهضت آزادی ایران، تحتالشعاع آن قرار گرفت. البته شاید هم باورپذیر بودن این رد صلاحیت باعث شد کسی به آن واکنش ندهد. این باورپذیری از کجا میآید ؟
آقای الهام، سخنگوی شورای نگهبان قانون اساسی در مصاحبههای مطبوعاتیاش، نظر شورا را در مورد کاندیدای نهضت آزادی، همان نظر آیتالله خمینی دانسته بود و این تلویحا به معنی رد صلاحیت قطعی ابراهیم یزدی بود. حتی شخص ابراهیم یزدی نیز در روز ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری، با جمله "جنگ ما جنگ حجت است و نه قدرت و ما با حضور خود این حجت را تمام کردیم"، علم خود را به رد صلاحیتش اعلام کرده بود.
اصولا اینکه آیا نظر رهبر انقلاب اسلامی در مورد نهضت آزادی (که نزدیک به ۱۸ سال از زمان صدور آن میگذرد)، میتواند اکنون نیز استنادی بر رد یا تایید صلاحیت کاندیدای این جبهه باشد، محل بحث و اختلاف است. اما کوشش من در این مجال بر این است که بدون جانبداری و تنها از دیدگاه تاریخی، روند حرکتی نهضت آزادی را در مقاطع حساس قبل و بعد از انقلاب اسلامی دنبال کنم تا ریشههای تاریخی این موضوع که منجر به ایجاد این رویه شده است بیش از پیش هویدا شود.
بیشک شرح تقابل آیت الله خمینی با ملیها و پس از آن نهضت آزادی ایران و در صدر آن مهندس مهدی بازرگان به عنوان مرشد و شخص اول نهضت بیشتر گرههای کور این ماجرا را خواهد گشود و در فضای تبلیغاتی و رسانهای امروز، ما را در برابر حقایق تاریخی این ماجرا قرار خواهد داد. اینکه چگونه نهضت آزادی که در ابتدای انقلاب، رهبر آن از سوی آیتالله خمینی مسئول تشکیل کابینه شده بود، در عرض چند سال از طرف رهبر انقلاب ممنوعالفعالیت میشود.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، در کشاکش فضای سیاسی ایران، نهضت مقاومت ملی به دست باقیماندههای جبهه ملی به وجود آمد. فکر تشکیل نهضت مقاومت ملی از عباس رادنیا بود که از فعالان جبهه ملی و از بازاریان تهران به شمار میرفت.
مهندس بازرگان که تا آن زمان در سازمان آب تهران مشغول خدمت بود، چند روز پس از کودتا فعالانه وارد عرصه سیاسی شد و مسئولیت دبیری شورای مرکزی و سازماندهی امور نهضت مقاومت ملی را بر عهده گرفت.
اما تحت فشارهای امنیتی رژیم شاه، خیلی زود زمینهی فروپاشی نهضت ایجاد شد و خود بازرگان دو بار در سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۳۶ به زندان رفت تا اینکه در اواخر دهه سی بالاخره نهضت به طور کامل از هم پاشید.
نشریهی نهضت مقاومت ملی "راه مصدق" نام داشت و این خود گویای تاثیر بالای تفکر مصدق در این حزب سیاسی بود که بعدها همین تاثیر در نهضت آزادی ایران نیز ادامه داشت.(۱)
در سالهای آغازین دهه چهل، شاه به امید اجرای اصلاحات ارضی و خلع سلاح دشمنان خود، از فشار سیاسی کاست و فضای سیاسی کشور را باز کرد. مهندس بازرگان در این مقطع حساس تاریخی با بهرهگیری از تجارب نهضت مقاومت ملی و با همیاری عدهای از یاران خود در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۰، نهضت آزادی ایران را بنیان نهاد.
تفاوت عمدهی نهضت آزادی با نهضت مقاومت ملی در این بود که تفکر مذهبی در نهضت آزادی به مراتب قویتر و ریشهدارتر از نهضت مقاومت ملی بود و هویت اسلامی جامعه ایران، در آن پذیرفته شدهتر بود.
اما با این همه وابستگی عمیق نهضت آزادی با نهضت مقاومت ملی و در پی آن با جبهه ملی، مشهود و آشکار است. "از درون جبهه ملی، نهضت آزادی به وجود آمد که هم وارث نهضت مقاومت ملی بود و هم فرازنده و بلند کنندهی شعار شاه سلطنت کند و نه حکومت"(۲)
مهندس بازرگان، آیتالله سیدمحمود طالقانی، دکتر یدالله سحابی، مهندس منصور عطایی، حسین نزیه، رحیم عطایی و عباس سمیعی از بنیانگزاران نهضت آزادی ایران بودند.
مصدقی بودن نهضت مقاومت ملی و در پی آن نهضت آزادی بر کسی پوشیده نیست. "مصدقی هستیم و مصدق را از خادمان بزرگ افتخارات ایران و شرق میدانیم"(۳)
همین وابستگی عمیق به مصدق و به اصطلاح مرحوم بازرگان "مصدقی بودن" که حتی پس از پیروزی انقلاب نیز در بدنهی نهضت آزادی و رهبری آن مشهود و واضح است همواره نهضت را در مقابل اندیشههای شخص آیتالله خمینی و روحانیت قرار میداد. مثلا نسبت دادن ریشهی انقلاب ۵۷ به مصدق و تلقی کردن او به عنوان یکی از بانیان آزادیخواهی و ملیگرایی در ایران، هیچگاه از سوی روحانیت و اسلامگرایان مورد قبول واقع نمیشد. "انقلاب اسلامی ادامه حرکت مصدق است"(۴)
و این در حالی بود که از زبان شخص آیت الله خمینی در روزنامه اطلاعات مورخ ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ میخوانیم که "مصدق خیلی به ما سیلی زد و میخواست به اسلام سیلی بزند".
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ایجاد دولت موقت را شاید بتوان نقطه عطف تاریخ نهضت آزادی محسوب کرد. مسئولیت اداره دولت موقت از سوی آیتالله خمینی به شخص اول و متفکر نخست نهضت آزادی، یعنی مهندس مهدی بازرگان واگزار شد. البته گرچه بارها شنیده شده است که برخی معتقدند که دولت موقت یک دولت نهضتی به معنای وابستگی به نهضت آزادی نبوده است، اما ریاست بازرگان بر دولت موقت و ریاست همفکران وی در چند وزارتخانه و نهاد دولتی از نظر من این ادعا را رد میکند.
پس از آغاز به کار دولت موقت اولین نکته مهم که به نظر میرسد، عدم سازگاری افکار مدرن و صلحجویانهی مهندس بازرگان و مجموعهی دولت موقت با روحیات انقلابی و اسلامی آیتالله خمینی بود. علاوه بر این آحاد ملت نیز که در شور و هیجان انقلابی به سر میبردند، سیاست تساهل و تسامح دولت موقت را هضم نمیکردند و همین موضوع درک متقابل میان ملت و دولت را کاهش میداد.
در شرایطی که سیاست رهبری انقلاب و مجموعهی حکومت، برخورد قاطعانه و انقلابی با سران رژیم گذشته و تحرکات خوزستان و کردستان و گنبد بود و ملت نیز به دلیل همان شور و هیجان انقلابی از آن حمایت میکرد، سیاست دولت موقت حول مذاکره و احترام متقابل میچرخید. "طبیعت بنده و اکثریت ملت، صلح و صفا و سلم و احتراز از دشمنی و خشونت و خونریزیست"(۵)
البته تساهل و تسامح در اندیشه بازرگان و مجموعه نهضت آزادی یک امر ریشهدار تلقی میشد، چرا که حتی در مواضع نهضت آزادی در مقابل سلطنت و در سالهای قبل از انقلاب نیز، رویهی سازشکارانهی نهضت در برابر رویکرد انقلابی و قاطع آیتالله خمینی، به روشنی قابل لمس است.
مثلا در شرایطی که آیتالله خمینی ملت را به سرپیچی از قانون فرامیخواند، مهندس بازرگان قانون اساسی را به عنوان یک واحد جامع میپذیرفت و یا در مقابل سلطنت، راهبردی موافق و سازشکارانه داشت. "نظریات ما در مورد سلطنت، هم بر رونق و دوام و مقام سلطنت خواهد افزود و هم اجازه تولید نیروهای فوقالعاده علمی را میدهد. ما واقعا طرفدار و موافق آن -سلطنت- هستیم"(۶)
نگاه برانداز آیتالله خمینی در برابر دیدگاه اصلاح طلب نهضت آزادی و شخص بازرگان، نمادی از اختلافات سیاسی نهضت و آیتالله در گذشتههای دور است.
دیدگاه نهضت آزادی هیچگاه دلالت بر اعتقاد این نهضت به ولابت مطلقه فقیه نداشته است. البته بازرگان نیز همانند بسیاری از روشنفکران و مبارزان، رهبری معنوی آیتالله خمینی را در انقلاب اسلامی پذیرفته بود اما به اصل ولایت به شیوهای که شخص آیتالله تبیین کنندهی آن بود و بعدها بسط یافت معتقد نبود.
بازرگان، آیتالله خمینی را فارغ از رهبری مذهبی و معنوی، یک شخصیت چالشپذیر سیاسی و با اختیارات محدود میدانست و گاهی حتی از انتقادات و طرح دیدگاههای آیتالله در امور گوناگون به تنگ میآمد. "نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار میآورند، بلکه آقا هم ما را تحت فشار میگذارند. آقا که یکپارچه احساس و انقلاب و عطوفت و همیشه از قلب و دل و مغز و زبان مدافع و طرفدار طبقه ضعیفان و بینوایان و به قول خودشان پابرهنگان هستند احساسات ایشان را برمیانگیزند و آن وقت، آقا وادار میشوند، طاقت نمیآورند، از بالای سر ما، بدون مراجعه و مشاوره با دولت، بدون اینکه از ما بپرسند، اعلامیه و دستور صادر میفرمایند. یک دفعه دست و پای ما را توی پوست گردو میگذارند. شب جمعه اخیر، هشت نفر از هیات وزراء، خدمت آقا رسیدیم. صاف و پوست کنده گفتیم : خدا عمر و توفیق آقا را زیاد کند، شما هم که ما را کلافه کردید"(۷)
به عنوان مثال در مسئله دیدار برژینسکی (وزیر مشاور رئیس جمهور آمریکا) و سولیوان (کاردار سفارت آمریکا در ایران) که توسط مهندس بازرگان صورت گرفت، وی در مقابل کسانی که او را موظف به مشورت با رهبری، قبل از این دیدار میدانستند، موضع جدی گرفت و خود را موظف به شور با آیتالله در کلیه مسائل کشور ندانست. "این مسئله که چرا ملاقات با وزیر مشاور رئیس جمهوری آمریکا در بوق و کرنا گذاشته نشده یا به عرض و اجازه امام نرسیده، این ایراد به نظر من خیلی بیجا آمد. از این رو به احمد آقای خمینی گفتم وقتی این سوال را کردند و او چیز دیگری گفت. در این مدت، من و همکارانم، شاید با دویست وزیر و سفیر ملاقات کردهایم و هیچیک را به شورای انقلاب نگفتهایم و نه فلان حزب یا روزنامه و نه خدمت امام. و اصلا معمول و معقول نبوده. آن نخستوزیری که برای ملاقات با وزراء اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است. مگر من هویدا هستم و یا امام محمدرضا شاه که آب خوردن را اجازه بگیریم"(۸)
درست در زمانهای که ناگهان آمریکا، از سوی رهبری انقلاب به شیطان بزرگ ملقب شده بود و ملت، آمریکا را منبع بزرگ و بیپایان توطئه علیه خود تلقی میکردند، مهندس بازرگان با فهمی که از دیپلماسی و روابط خارجی داشت، رابطه با آمریکا را هرگز بد و طرد شده نمیدانست. "گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینههای بسیاری برای همکاری وجود دارد. ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی آمریکا خواهد بود"(۹)
"دولت انقلابی ایران مشتاق است روابط خوب خود را با آمریکا از سر بگیرد"(۱۰)
"ما روابط دوستانهای با ایالات متحده داشتهایم و میل داریم روابط دوستانهمان را با ایالات متحده و تمامی کشورهای جهان حفظ نماییم"(۱۱)
همین دیدگاه غیر خصمانه در برابر آمریکا، بعدها منجر به وارد آمدن آسیبهای جدی به بدنه نهضت گردید.
اما جدیترین مسئلهای که در تاریخ دولت موقت اتفاق افتاد و بازرگان و انقلابیون تندرو را به صراحت در مقابل یکدیگر قرار داد، مسئله اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ و به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود. تا آنجا که بازرگان اندکی پس از اشغال سفارت آمریکا استعفا کرد و از مقام نخستوزیری کنار رفت. وی در سخنرانی خود که در روزنامه انقلاباسلامی مورخ ۲۰ اسفند ۱۳۵۸ به چاپ رسید، اقدام دانشجویان را در تسخیر سفارت، اقدامی شیطانی توصیف کرد. "اسم خودشان را میگذارند خط امام. خط شیطانند اینهایی که افشا میکنند. آخر فلان فلان شدهها. بیشرفند اینهایی که میگویند ما با آمریکا راه کج رفتیم و راه سازش رفتیم. اینها -دانشجویان پیرو خط امام- ضد انقلابند. مامور همان آمریکا یا شورویاند که میخواهند اختلاف بیاندازند."(۱۲)
اما آیتالله خمینی به صراحت از تسخیر سفارت آمریکا حمایت کرد و آن را انقلاب دوم نامید و حتی مستقیما سخنرانی بازرگان را مورد خطاب قرار داد. "خط این بود که قضیه مرگ بر آمریکا، فراموش بشود. لهذا دیدید که این جوانهای بیدار و عزیز ما، این لانه جاسوسی را گرفتند. این شیاطین به دست و پا افتادند. یکی گفت اینها خط شیطان هستند. قضیهی گرفتن این محل جاسوسخانه، ناگوار بود برای آنها. برای اینکه پرونده اینها ظاهر میشد."(۱۳)
در ماههای آغازین جنگ، موضع نهضت آزادی نسبت به آن، موضعی متناسب با فضای حاکم بر جامعه بود. کما اینکه دکتر ابراهیم یزدی، در مصاحبهای که در کیهان مورخ ۲۹/۷/۵۹ نیز به چاپ رسید، جنگ را بهای انقلاب توصیف کرد. "اگر این جنگ ادامه پیدا کند، بدون شک باعث سقوط صدام خواهد شد. البته برای ما نیز خرابی و کشتار و خسارت به همراه دارد، ولی برای هر ارزشی باید بهایی پرداخت."
همینطور نهضت هم در بیانیهی خود در رابطه با جنگ، در تاریخ ۱۴ مهر ماه ۱۳۵۹ مینویسد : "هموطنان عزیز، نبرد اجتناب ناپذیر و تحمیلی با رژیم سرسپرده عراق که پس از سرنگونی شاه و قوام گرفتن جمهوریاسلامی در ایران سخت به وحشت افتاده است، به مراحل امید بخش پیروزی خود نزدیک میشود."
اما اختلاف درست پس از فتح خرمشهر در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۶۳ آغاز شد. از دیدگاه نهضت آزادی، از این پس ایران، از حالت مشروع جنگی یعنی دغاع، به وضعیت حمله رفته بود که با توجه به تعریف نهضت از جهاد در اسلام، این امر صحیح شمرده نمیشد. بنابراین دقیقا در سالهایی که شعار صدور انقلاب و جمهوریاسلامی در عراق و تصرف فلسطین مطرح بود، نهضت آزادی بر توقف جنگ به عنوان یک عنصر غیرمشروع و غیرمطلوب قائل بود. "بنابر خاصیت جبر یا نیروی حاصله از تحرک سنگین یا جنگ دفاعی، توقف ماشین جنگی سرشار از ایمان و عشق و انرژی و غرور امکانپذیر نبوده و هرگونه پیشنهاد صلح و شرایط آبرومند پس زده میشود و با همان قوت و شدت به پیشروی ادامه داده از حالت مشروع و مثاب به حالت حمله در آمدیم. جنگ که در اساس و منطق قرآن، چیزی جز وسیله و آن هم وسیله محدود و مشروط نیست، بزرگترین مسئله و هدف علیالاطلاق انقلاباسلامی گردیده است. هدفی که نهایتش در ابتدا، تسلیم و استعفای صدام بود ولی اوج گرفته و متدرجا رفتن به کربلا و تصرف بغداد و انقلاباسلامی و جمهوریاسلامی در عراق و جهش از بغداد به بیتالمقدس و آزادسازی قدس و فلسطینیها و نابود ساختن اسرائیل و انقلاباسلامی در عربستانسعودی و مصر و سایر کشورهای مسلمان و بالاخره سرنگونی نظام الحادی امپریالیستی آمریکا با سایر دولتها و ابرقدرتها را در بر گرفت. ولو به بهای نابودی ایران و به آتش کشیدن جهان"(۱۴)
اما به عنوان مثال مرتضی مطهری، به عنوان یکی از متفکران اصولگرای مذهبی، در کتاب جهاد و در صفحه ۲۲، تعریف دیگری از جهاد ارائه میکند. "این تهاجمهایی که باید با آنها مبارزه بشود، همه به این شکل نیست که طرف به سرزمین شما حمله کند. ممکن است تهاجم به این شکل باشد که طرف در سرزمین خودش، گروهی ضعیف و ناتوان و به اصطلاح قرآن مستضعفین را تحت شکنجه قرار دهد. شما در چنین شرایطی نمیتوانید بیتفاوت بمانید. شما رسالت دارید که آنها را آزاد کنید."
مهندس بازرگان به عنوان مرشد فکری نهضت آزادی و به عنوان کسی که از سوی بسیاری به عنوان پدر روشنفکری دینی در ایران نام برده میشود، تاکید فراوانی بر پژوهشهای علوم تجربی و بررسی احکام و نظریهها و معارف دینی از این رهگذر داشت که این تاکید و تلاش در کتاب "راه طی شده" به اوج خود رسید. دلایل این رویکرد نیز از زبان خود وی، اولا معرفی دین اسلام به ساکنان مغرب زمین و اثبات حقانیت آن و همینطور احیای دین در میان عامه مردم و نسل جوان بود. بازرگان در این مسیر، بیش از هر چیز از ترمودینامیک که رشته تحصیلی وی در فرانسه بود بهره میجست.
مسیری که مهندس بازرگان در برخورد با مباحث اعتقادی پیش گرفته بود و آنرا در آثار "راه طی شده"، "مطهرات در اسلام" و "ترمودینامیک انسان یا عشق و پرستش" بروز داده بود، به دلیل عدم تناسب با شرایط فکری زمانهی خویش، منجر به ایجاد این جو فکری شد که وی برای شناخت اعتقادات دینی و حتی استنباط احکام، کلام و فلسفه و عرفان و فقاهت را به رسمیت نمیشناسد. "البته تحصیل فلسفه، گذشته از مطالعهای که در افکار و عقول میشود تا این حد خوب است که جوابی به سفسطهکاران و کسانی که برای رهایی خود از زحمت و قید مسئولیت با الفاظ بازی و منطقسازی، القای شک و یاس در عقلها و دلها نموده و منکر ضروریات و بدیهیات میشوند، داده شود والا فلسفه نه دردی از دنیا را دوا میکند و نه به درد آخرت میخورد."(۱۵)
مرتضی مطهری اما، در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم (جلد ۵، صفحه ۲۸)، در مقابل بازرگان به صراحت قرار میگیرد و مینویسد "البته ما هم معتقدیم که علم جدید، کمک فراوانی به توحید و خداشناسی نمود. حقیقت این است که راهی که مولف داشنمند کتاب راه طی شده با کمال صفا و اخلاص طی کردهاند، آنچنان بیراهه است که مجالی برای استدلال از راه نظام غایی که دانشمندان به اقتباس از قرآن مجید آن را راه اتقان صنع اصطلاح کردهاند نمیگذارد."
و سرانجام اصالتی که بازرگان و همفکران اعتقادی وی به علوم جدید در مقابل فلسفه و فقه دادند، موجب ایجاد نگاهی به مثابه یک جریان التقاطی و انحرافی به حامیان این تفکر در جامعه مذهبی ایران شد. "وقتی در عمل و زندگی روزمره و اشتغالات عمومی، دخالت و حاکمیت دستآوردهای علوم و افکار را به سهولت میپذیریم و علم را عملا عالیترین مرجع قضاوتها میشناسیم، غیر قابل قبول است که در قلمرو دین آن را نادیده بگیریم و کور و لنگش بدانیم. علم را نه میشود علیالاطلاق انکار و از صفحه ارزشها و افکار خارج کرد و نه آن را مقید و مشروط ساخت. علم از هیچکس و از هیچ اصل و مصلحت نباید دستور بگیرد یا تایید و یا تبعیت نماید."(۱۶)
و البته نهضت را نباید از این تفکر اعتقادی بازرگان جدا دانست، کما اینکه در یادنامه بیستمین سالگرد نهضت آزادی ایران (صفحه ۱۹) میخوانیم جریان نهضت آزادی و اصلاح طلبان، به دلیل خصوصیات خود، اجبارا برای پاسخگویی به سوالات جوانان تشنه علم و دانش در مورد مسائل و مقررات اسلامی، به استدلال علمی منطقی تکیه میکرده است و از دستآوردهای علمی دنیای روز مدد میگرفته است."
نکته قابل ذکر دیگر، جایگاه ملیت و اسلامیت در دیدگاههای نهضت آزادی ایران بود. نهضت آزادی با وجود پر رنگ دانستن نقش هویت اسلامی ملت ایران، به دلیل تعلقات عمیق فکری با جنبش ملی و دکتر مصدق، تاکید فراوانی بر ایرانیت داشت. حال آنکه جریانات فکری سالهای نخستین انقلاب، به شدت بر اسلامیت متمرکز بود و اولویت را به آن میداد. و همینطور آیتالله خمینی که صراحتا در پیام معروف خود در سال ۱۳۶۰، جبهه ملی را محکوم به ارتداد دانسته بود، تاکید فراوانی بر اسلامیت و اسلامخواهی ملت ایران داشت. بنابراین رهبری روحانیت و وابستگی عمیق ملت به آن، در آن سالها موجب ایجاد شکاف میان مذهبیون و نهضت آزادی گردید.
"در جمهوری اسلامی خودمان و در بیانات بنیانگزار آن و متولیان، غالبا صحبت از خدمت به اسلام و نجات مستضعفین جهان یا ایران به عنوان برنامه و نظام و ماموریت اجرا و اشاعه اسلام در جهان شنیده میشود و کمتر صحبت از حفاظت و خدمت به ایران و آبادی و آینده کشور یا ملت به میان میآید."(۱۷)
در همین راستا مهندس بازگان صراحتا خط خود را در خدمت از آیتالله خمینی جدا کرد و در مقالهای با عنوان "ایران و اسلام"، که در واقع متن یک سخنرانی است که در آبان ۱۳۶۰ در دفتر نهضت آزادی ایراد شد، گفت "برای بنده ماموریت و هدف و تعهد، خدمت به ایران بود از طریق اسلام و برای امام هدف و برنامه انقلاب، خدمت به اسلام بود از طریق ایران، یعنی با استفاده از مردم و کشور ایران".
حال آنکه صراحتا در کلام آیتالله خمینی، مرکزیت و محوریت اسلام واضح و روشن است. "نهضت ما اسلامی است قبل از آنکه ایرانی باشد. نهضت مستضعفین سراسر جهان است قبل از اینکه به منطقهای خاص متعلق باشد. این ملیگراها و آنهایی که فریاد ملی میزنند، آنهایی که میگویند ما ملیت را میخواهیم احیا کنیم، در مقابل اسلام ایستادهاند."(۱۸)
این اختلاف نظری در زمان تغییر نام نهادهای دولتی و حکومتی به اوج خود رسید که نهضت آزادی و بسیاری دیگر از روشنفکران، قائل به این بودند که عنوان ملی نباید از نام نهادها قلم گرفته شود و آیتالله خمینی صریحا در مقابل این تفکر ایستادگی کرد. "در یک نوشتهای دیدم که که میگویند چرا از ملی میترسید شما ؟ چرا نمیگویید مجلس شورای ملی ؟!! که من به آن آقا میگویم شما چرا از اسلام میترسید ؟ من میگویم به اینها که ما تابع این ملت هستیم. ما دیدیم که خواست ملت این بود که ما اسلام را میخواهیم. در تمام صحبتها از اول تا آخر این نبود که ما ملیگرا هستیم. ملیگرایی بر خلاف اسلام است. که خلاف دستور خداست. بر خلاف قرآن مجید است. ما که میگوییم جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی، برای اینکه ما از آن امامزاده معجزهای ندیدیم."(۱۹)
مجموعه آنچه گفته شد و بسیاری حوادث و اتفاقات پیش و بعد از آن، سرانجام به نامهای منجر شد که آیتالله خمینی در واپسین سالهای عمر خود، در جواب استفسار وزیر کشور وقت حجتالاسلام محتشمی، درباره صدور یا عدم صدور مجوز برای فعالیت نهضت آزادی، صادر کرد. که البته همین نامه -که از آن به عنوان نظر آیتالله خمینی در مورد نهضت آزادی یاد میشود- مورد استناد شورای نگهبان در مورد رد صلاحیت دکتر یزدی قرار گرفت.
"در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسائل فراوانیست که بررسی آن محتاج وقت زیادیست. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در اینباره از هیچ کوششی فروگزار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است که شاید آمریکای جهانخوار را که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنهاست. به هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم، به ویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سربلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگزاری یا قضایی ندارد و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه، جوانهای عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است شوند که از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است. نهضت آزادی و اعضای آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از این جهت گفتارها و نوشتارهایی که آنها منتشر کردهاند، مستلزم آن است که دستورات حضرت مولیالموالی امیرالمومنین را در نصب ولات و اجرای تحذیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذبالله تخطئه بلکه مرتد بدانند و یا اینکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضروری اسلام است. نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن، چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنها هستند، میگردند، باید با آنها قاطعانه برخورد شود و نباید رسمیت داشته باشند." بهمن ۱۳۶۶، روحالله موسوی خمینی.
البته بعدها نامه فوق، محل شک واقع شد و عدهای آن را نوشته خود آیتالله خمینی ندانسته و جعلی اعلام کردند. در این زمینه بیش از همه اتهام متوجه حاج احمد خمینی، فرزند آیتالله خمینی بود که البته حاج احمد خمینی، در طی نامهای برای آیتالله پسندیده برادر آیتالله خمینی، این قضیه را تکذیب کرد که این نامه در مجموعه آثار یادگار امام (جلد اول، صفحه ۶۳۲، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی) منعکس شده است.(۲۰)
منابع :
(۱) مضامین اطلاعات تاریخی این بخش از کتاب زندگینامه مهندس بازرگان، نوشته دکتر سعید برزین، نشر مرکز، اقتباس شده است.
(۲) مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، انتشارات نهضت آزادی، صفحه ۲۱۴.
(۳) اسناد نهضت آزادی، جلد اول، صفحه ۱۸.
(۴) اسناد نهضت آزادی، جلد ۱۱، صفحه ۳۱۰.
(۵) مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، انتشارات نهضت آزادی، صفحه ۲.
(۶) مدافعات در دادگاه غیر صالح تجدید نظر نظامی، مهندس مهدی بازرگان، صفحه ۱۱۶.
(۷) نقل از مهندس بازرگان، روزنامه کیهان، ۲۴/۱۲/۵۷.
(۸) نقل از مهندس بازرگان، روزنامه انقلاب اسلامی، ۱۷/۸/۵۸.
(۹) اسناد لانه جاسوسی، شماره ۳۴، صفحه۶۲.
(۱۰) نقل از مهندس بازرگان، روزنامه اطلاعات، ۳۰/۱۱/۵۷.
(۱۱) نقل از مهندس بازرگان، روزنامه اطلاعات، ۳/۱۲/۵۷.
(۱۲) سخنرانی بازرگان در مسجد نارمک تهران در تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۵۸ که در روزنامه انقلاب اسلامی ۲۰ اسفند ماه ۱۳۵۸ منتشر شد، صفحه ۱۲.
(۱۳) در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر سیزدهم، صفحات ۴۰ و ۴۱.
(۱۴) تداوم و تحول انقلاب، مهندس مهدی بازرگان، صفحه ۱۴.
(۱۵) پاورقی کتاب "راه طی شده"، صفحه ۱۱.
(۱۶) بازیابی ارزشها، مهندس مهدی بازرگان، صفحه ۴۱۱.
(۱۷) انقلاب ایران در دو حرکت، مهندس مهدی بازرگان، صفحه ۱۹۵.
(۱۸) در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر دهم، صفحه ۱۷۴.
(۱۹) در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر یازدهم، صفحات ۳۱ و ۳۲.
(۲۰) در این مقاله از اشارات و کتابهای معرفی شده در کتاب "نهضت آزادی، مروری بر تاریخچه، ماهیت و عملکرد"، نوشته علی رضوینیا، انتشارات کتاب صبح، نیز استفادههای فراوانی شده است.
تکمیلیه : این مطلب در شماره ۱۹ شرقیان نیز منتشر شده است.
تکمیلیه ۲ : این مطلب در پایگاه نهضت آزادی منتشر شده است.
تکمیلیه ۳ : این مطلب در پایگاه خبری میزان منتشر شده است.