باید اعتراف کرد که امروزه دیگر نمیشود به خایهمالی، تعبیر صرفا یک فعل مذموم اخلاقی داد. امروزه خایهمالی در کشور عزیز ما، به یک صنعت و یک علم مبدل شده است. شما برای زیستن در این مرز و بوم، ناچارید که این علم را به فراخور نیازتان بیاموزید. اگر برای یک امضای خشک و خالی باید به یک اداره بروید، اگر مرخصی میخواهید، اگر برای یک نیمنمره باید از استاد خواهش کنید، اگر میخواهید که یک کفش را ۳هزار تومان ارزانتر بخرید، اگر بدهکارید، اگر حتی طلبکارید و اگر ...
هر آنکه بی خبر از فن خایهمالی شد
دچار زندگی سخت و نان خالی شد (۱)
مهم نیست که کار شما در چه درجهای از اهمیت قرار دارد. مهم نیست که جایگاه اجتماعی و اقتصادی شما کجاست. مهم این است که در هر جایگاه و برای هر کاری در این خاک پر گهر، با هر جنسیت و هر پست و هر مقام، با هر سن و سال و تیپ و اعتبار، باید این بر این فن حیاتی، تا حد قابل قبولی مسلط باشید.
پیشینه خایهمالی
از قرار معلوم، در زمان شاه اسماعیل و در جنگ با عثمانیان، همسر شاه که اتفاقا سوگلی هم بوده به اسارت میرود و شاه اسماعیل هم که بنا بر مرام همولایتیهایش، بسیار با غیرت و تعصب بوده، حسابی غصهدار میشود، چرا که خبر میدهند که از سوگلیاش جهت خوشگذرانی غلامان بهرهبرداری شده است. در نتیجه برای آرامش اعصاب به تریاک روی میآورد و چون در استفاده از آن افراط میکند، بیضههایش از حد معمول بزرگتر میشوند و همین بزرگ شدن بیضهها باعث ایجاد خارش و درد در محل مورد بحث میگردد و وقتی هم که شاه با دست به خاراندن عضو شریف مبادرت میکرده محل را زخم و زیلی مینموده است.
خلاصه عدهای مامور میشوند که هر بعدازظهر با پارچههای ابریشمی، بیضههای شاه را مالش بدهند تا درد و خارش بهبود پیدا کند. نام مستعار شاغلان در این شغل، «خایهمالباشی» میشود. این افراد حقوق میگرفتهاند که امر خطیر مالش خایههای شاه را بر عهده بگیرند. البته اهمیت این وظیفه از خیلی مشاغل به ظاهر مهم بیشتر بوده، چرا که نگفته پیداست، در صورت بروز کوچمترین خطا توسط این خادمان، ممکن بوده بلای بزرگی بر سر خایههای شاه، و متعاقب آن بر سر خود شاه و مملکت بیاید. پس از ارتباط عمیق خایههای شاه و سرنوشت مملکت میتوان فهمید که این کار، از همان ابتدا هم مهم و سرنوشتساز بوده است.
خایهمالی در عرصه عمومی
مقدار کمی هم اگر پای برنامههای تلویزیون خودمان باشید متوجه میشوید که این فن چه استفاده گستردهای در میان مجریان و گزارشگران و گویندگان و فیلمبرداران و صدابرداران و کارگردانان تلویزیونی دارد. آنها که به فراخور شغلشان در برابر دوربین قرار میگیرند به یک نوع، و آنها که پشت دوربین هستند با شیوههای غیر کلامی، میزان توانایی خود را در علم خایهمالی نشان میدهند. به عبارتی صدا و سیما بهترین آموزشگاه عمومی این فن است که از صبح تا شب به شیوههای گوناگون آن را آموزش میدهد.
یکبار پای یکی از همین برنامههای تلویزیونی بودم، دو تا مجری یک برنامه که نمیدانم نامش چیست، با چهرههای خندان پشت صفحه شیشهای آمدند و شروع کردند به حرف زدن. اول مجری سمت چپی کلی از مجری سمت راستی تعریف کرد و کلی عناوین خوب مثل توانا و پیشکسوت و مهربان و دوستداشتنی را به او نسبت داد. حالا مجری سمت راستی، مجری سمت چپی را صاحب داشتن مقادیر معتنابهی «نظر لطف» دانست و خودش را شایسته القابی که گفته شد ندید و به اصطلاح شکست نفسی کرد و در عوض مجری سمت چپی را خلاق و حرفهای و متواضع و دانشمند معرفی کرد و کلی از سجایای اخلاقیاش تعریف کرد. حالا مجری سمت چپی ادامه داد و اشاره کرد که عجب ملت مهربان و باصفا و باحال و خوب و گل و دستهگلی داریم. مجری دست راستی هم کلی بر صفات مذکور اضافه کرد و تاکید کرد که برای این ملت هر خدماتی که ارائه شود باز هم کم است. و خلاصه این دو مجری گرامی، نزدیک به ۲۰ دقیقه، صفات خوب و نیک ملت و رهبر و وکیل و وزیر و رئیس سازمان صدا و سیما و فیلمبردار صحنه و خیلی آدمهای دیگر را شمردند. و این طور میشود که کم کم تو هم که فقط بیننده برنامه هستی، مزه خایه این عزیزان را زیر دندانت احساس میکنی.
چرخه ملی خایهمالی
خایهمالی هم اکنون به یک چرخه ملی مبدل شده است. مثلا یک ارباب رجوع، خایهمالی یک کارمند دونپایه فلان اداره را میکند. کارمند، خایهمالی رئیس اداره را میکند. رئیس اداره ،خایهمالی معاون وزیر را میکند. معاون وزیر، خایه مالی وزیر و وزیر خایهمالی ملت (که ارباب رجوع مورد ذکر در اول چرخه هم جزء همین ملت است) و دوباره به همین ترتیب این چرخه ادامه پیدا میکند. البته این فقط یک نمونه از این چرخه عظیم بود. چرخههای کوچک به هم مرتبط میشوند و تشکیل چرخه ملی خایهمالی را میدهند.
وجود این چرخه یک حسن بزرگ دارد و آن این است که هیچ کس از خایهمالی خسته نمیشود. چرا که تقریبا به همان میزان که خایهمالی دیگران را میکند، عدهای هم خایهمالی خودش را میکنند. لازم به ذکر است که خایهمالی زن و مرد نمیشناسد. یعنی خانمها با وجود نداشتن عضو مورد بحث، در این چرخه به همان میزان آقایان، حضور پر شور و قابل توجهی دارند.
چرخه ملی خایهمالی، شایستهسالاری و ظوابط سازمانی و قوانین و مقررات را یکسره دور میزند و برای انجام کلیه امور میانبر و راه دررو ایجاد میکند.
گاهی نام یک عمل، آنقدر زشت و وقیح است که سعی میکنیم با قرار دادن نامهای دیگر بر آن از شدت زشتیاش بکاهیم. لغاتی مثل «پاچهخواری»، به همین منظور ابداع شدهاند. اما واقعیت این است نفس عمل تغییر نمیکند. شاید شدت خایهمالیها با هم فرق بکند اما از صبح تا شب همه در حال تملق گفتن و چاپلوسی هر عوضی و پدرسوختهای را کردن هستند. صفاتی را به کسانی نسبت میدهیم که اظهرمنالشمس است، صاحب آنها نیستند. خودشیرینی میکنیم. برای انجام کاری، به جای بهرهگیری از قوت بازو و فکر خود خایهمالی کس و ناکس را میکنیم. مرتکب خطا میشویم و برای فرار از بار مجازاتش به چاپلوسی میافتیم. خلاصه این که بی تعارف، همه خایهمالیم !!!! گرچه عالمیم بر این که انسانیت و خایهمالی با هم رابطه عکس دارند. یعنی هرچه بر این صفت زشت اصرار ورزیم، از حدود انسانی و اخلاقی خارج میشویم.
پینوشت :
(۱) شعری از مرحوم عشقی.
(۲) خایه مالی در فرهنگ دهخدا : چاپلوسی سخت با دنائت، تملق رذیلانه.
(٣) عکس : تیمچه حاجبالدوله، بازار تهران