احتمالا شما هم میدانید که ۲۹ بهمن در آیین ایرانیان باستان، روز مهرورزی و ابراز عشق بوده است که به آن سپندارمذگان یا اسفندارمذگان نام دادهاند. سپندارمذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است. در این روز زنان به شوهران خود هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میكردند.
و البته شکی نیست که نام ولنتاین هم به گوش شما خورده باشد. اگر ۱۴ فوریه هر سال، سرکی در خیابانهای شهرتان کشیده باشید، از انبوه جوانان کادو و شکلات و عروسک به دست، دانستهاید که ولنتاین از راه رسیده است. ولنتاین هم، جشن مهرورزی و ابراز محبت و عشق است که برای خودش پیشینه و اصالتی دارد.
البته پارسال و سالهای قبل از آن، مانور چندانی روی سپندارمذگان صورت نمیگرفت، اما امسال شاید شما هم SMS یا ایمیل یا پیامی دریافت کرده باشید که شما را به بزرگداشت سپندارمذگان به جای ولنتاین فرامیخواندند.
اما من میخواهم از موجودیت ولنتاین در مقابل سپندارمذگان دفاع کنم. پارسال به مناسبت ولنتاین من مطلبی در شرح نوشتم که اتفاقا حاصل بحثی میان من و یکی از دوستان راجع به ولنتاین بود. در همین مطلب آمده است ؛ «من بر خلاف نظر دوستانم، ولنتاین را تهدیدی برای هویت ملی نمیدانم. به طور کلی چون ارزش روابط انسانی را بسیار والاتر از ملیت و مذهب و مرز و وابستگیهای اینچنینی میدانم، به گمانم بد نیست که روزی را بیاعتنا به همه بندهایی که ما را در بر گرفتهاند، مهر بورزیم و سعی کنیم با کلاممان به همه و همه ابراز محبت کنیم.»
در بخش دیگری از همان مطلب نوشتهام ؛ «ولنتاین هم مثل خیلی چیزهای دیگر، یک پدیده وارداتیست اما یک تفاوت عمده دارد و آن این است که به موضوعی فرا ملی و فرا مذهبی کار دارد و آن محبت است. شاید در آئین هر ملتی روزی برای مهرورزی و ارج نهادن به عشق وجود داشته باشد - کما اینکه در فرهنگ ایران باستان نیز این روز وجود دارد - اما به گمانم ارزش ولنتاین به این است که یک روز است برای همه مردم دنیا که به همه کسانی که دوستشان دارند، ابراز علاقه کنند. همین جهانی بودنش باعث میشود که از نام فرنگیاش صرف نظر کنیم و گرامیاش بداریم. تصور بکنید روزی را که سیاه و سپید و زرد، آسیایی و آفریقایی و اروپایی، همه و همه عشق دادن و عشق گرفتن را تمرین کنند.»
واقعا هم محبت و عشق زبانی جهانی است که میتواند میان همه مردم دنیا حاکم شود. فرض کنید که همه جهانیان، ۲۹ بهمن ماه، سپندارمذگان ما را جشن میگرفتند. آیا در اصل مهرورزی و ابراز عشق تفاوتی واقع میشد ؟!! یک شاخه گل، کلامیست که هر انسانی با هر آئین و مذهب و زبان و ملیت و رنگی، آن را میفهمد. حالا اینکه این شاخه گل در ۱۴ فوریه داده شود یا ۲۹ بهمن، به نظرم موضوعی دست و پا گیر و اضافه است. ولنتاین هر اسم و هر پیشینه و هر مبداء دیگری هم که میداشت، گام مثبتی بود در گفتگو و تعامل و نزدیکی میان تمدنها و مردم جهان. البته ناگفته نماند که مبداء تاریخی اصیل و زیبایی هم دارد.
تازه به گمانم بهتر و بهتر میشود که ولنتاین، از قالب جشنی برای دختران و پسران جوان بیرون بیاید و همهگیرتر شود. ما هم امسال روز ولنتاین با اهل خانه، شیرینی خامهای خوردیم و بوسه رد و بدل کردیم. مادربزرگم هم مهمان ما بود. او اگر چه آخر نتوانست کلمه ولنتاین را به درستی تلفظ کند، اما معنی بوسه و شیرینی خامهای را خیلی خوب میفهمید.
سحر است کمان ابروانت
پیوسته کشیده تا بناگوش
پایت بگذار تا ببوسم
چون دست نمیرسد به آغوش
ای خواجه برو به هرچه داری
یاری بخر و به هیچ مفروش
** شعر سعدی
در همین رابطه :