این که تو داری
قیامت است
نه قامت
وین نه تبسم
که
معجز است و کرامت
هر که
تماشای
روی چون قمرت
کرد
روی
سپر کرد
پیش تیر ملامت
هر شب و روزی
که
بی تو
میرود از عمر
هر نفسی
میرود
هزار ندامت (*)
-----------------
لبانت به ظرافت شعر
شهوانیترین بوسه را به چنان شرمی مبدل میکند
که جاندار غارنشین از آن سود میجوید
تا به صورت انسان درآید
و گونههایت با دو شیار مورب
که غرور تو را هدایت میکنند
و سرنوشت مرا (**)
-----------------
ماهی خاردار من، هاپوی من، تمساحکوچولوی من، زن فوقالعادهام، یک میلیارد بار تو را میبوسم و در آغوش میفشارم. قبل از اینکه برایم یک پسر یا دختر کوچولو به دنیا نیاوردهای، از من جدا نشو. (***)
صد تا، هزار تا، ده هزارتا خستهام. فردا کله سحر دارم میروم کوه. تنها. آخ یادم رفت. تو هم هستی. آنقدر نزدیکی که فکر میکنم تنها خواهم رفت.
* سعدی
** بامداد - آیدا در آینه
*** مجموعه نامههای چخوف به همسرش، ۲۷ اوت ۱۹۰۲.