۲۲.۱۱.۸۵

دو روز آخر، اقلیما و خون‌بازی

اقلیما

"اقلیما" را دیشب دیدم. به نظرم فیلم خوبی آمد. ادعاهای عجیب و غریب نداشت و حرف خودش را می‌زد و خوب هم می‌زد. موسیقی و فیلم‌برداری، بسیار به همراهی تماشاگر با داستان کمک کرده بودند. البته فیلم‌نامه به نظرم نواقصی داشت. 

خون‌بازی

"خون‌بازی" فیلم بدی نبود. اما به نظرم آن همه که می‌گفتند خوب نبود و می‌توانست خیلی از این بهتر باشد. فیلم‌نامه در نیمه دوم، تماشاگرش را خسته می‌کند.  

کلن من با نگاه خیلی واقع‌بین کارگردان مشکل دارم. احساس می‌کنم که تلخی غیرقابل‌باوری را تزریق می‌کند تا واقع بینی را بالا ببرد. در "زیر پوست شهر" هم تلخی داستان و مشکلاتی که بر آن خانواده می‌رفت به قدری زیاد بود که از واقع‌بینی قصه کم کرده بود.

"خون بازی" از سه مشکل افراط، شعاری بودن و کندی رنج می‌برد. مثلن ببیننده در چند سکانس باید فرار سارا را از دست مادرش برای آخرین مصرف مواد ببیند و چند بار باید آن زجه‌ها و ناله‌های مادرانه و آن بی‌عقلی‌های معتادانه !! را تماشا کند ؟؟؟ بنی‌اعتماد قصد دارد بگوید که اعتیاد بد است و یک جورهایی جوان مخاطبش را از عواقب کار بترساند و شاید آن همه فلاکت و آن همه عذاب مخاطب هم برای همین است. برای همین هم هست که فیلم تا حدی شعاری می‌شود. نیمه دوم داستان هم به شدت کند است. در نیمه نخست، مخاطب به خوبی با قصه همراه می‌شود اما در نیمه دوم از داستان جلو می‌زند و آن را پیش‌بینی می‌کند. من در مجموع، "خون‌بازی" را اثر فوق‌العاده‌ای در کارنامه بنی‌اعتماد ندیدم. اما بازی باران کوثری تحسین برانگیز است.

سیمرغ‌ها را دادند

سیمرغ‌ها امشب به برگزیدگان جشنواره اهدا شدند. گویا به "اخراجی‌ها" و "سنتوری"، مشترکا سیمرغ فیلم منتخب تماشاگران را داده‌اند. مثل این‌که امسال به سیمرغی‌ها پراید و سمند هم اهدا شده است. نمی‌دانم چرا باران کوثری در اکثر عکس‌ها در یک وضعیت غیر متعادل ایستاده است +. گزارش تصویری فارس خوب است، مال ایسنا (+ + +) هم همین‌طور.