انگار آدمهایی که پراکنده میشوند، افق دید مرا گسترش میدهند. شاید چون عصبیام اینطور حرف میزنم. یا چون تازه از پیچ محبوبم، توی کوچه باغهای پارک پیچیدهام. مهم نیست. سخت است اما به نبودن همه اینهایی که پراکنده میشوند عادت خواهم کرد. زندگی غفلتیست که به عادت آغشته است.