۲۹.۳.۸۷

امکانات عاشقی و چیزهای دیگر

دارم فکر می‌کنم که امکانات عاشقی چه‌قدر روز‌به‌روز محدودتر می‌شوند. من اصلن کاری به ارتباطات معمولی و دوستی و رفاقت و این‌ها ندارم. الان دغدغه این حرف من، منحصرا عشق است. این امکاناتِ ارتباطی که آدم فکر می‌کند کمک باشند به حال عشق، چهره آبی‌اش را مخدوش‌تر می‌کنند. امکاناتی مثل ایمیل و گپ اینترنتی و پیام‌های کوتاه و بلند دیجیتالی، امکان تغزل را از آدم می‌گیرند. صنایع ادبی را از کلام پاک می‌کنند. مثل شیرینی‌هایی که اشتهای آدم را به طور کاذب کور می‌کنند جوری که آدم فکر می‌کند سیر است. این‌ امکانات ارتباطی امروزی هم آدم‌ها را از غزل و نغز و ایما و اشاره انگار بی‌نیاز کرده‌اند در حالی که اساسا هویت واقعی را همین‌ها به عشق می‌دهند.

می‌گویند قدیم‌ترها که مردم برای زیارت می‌رفتند عتبات عالیات یا سفر حج یا حتی همین مشهد خودمان، چون طیاره و قطار و کشتی نبود به روش‌های ابتدایی سفر می‌کردند و اصلن همین مرارت سفر خودش یک جور عبادت بوده و تهذیب و انگیزه و اشتیاق را افزایش می‌داد.

امروز سال‌گرد درگذشت دکتر شریعتی‌ست. شریعتی امروز بیش از هر چیز برایم یک کاراکتر حوصله‌سربر شده است. حرف‌های تکراری که درباره‌اش گفته و نوشته می‌شوند و چیزهای تکراری که ازو نقل می‌شوند. یک اراده نخ‌نما که می‌کوشد طرف را بی‌اثر معرفی کند و یک کوشش احمقانه که می‌خواهد او را جامع زمان و نسخه ابدی جلوه دهد. هیچ‌کس این وسط یک نگاه اپتیمم ندارد.

باز هم تیم محبوب من هلند، شروع خوبی داشت. همیشه پایان کار هلند تلخ است و شروعش زیبا. خدا کند این بار این شکلی نباشد.

چقدر حرف بی ربط زدم.