به پنجشنبهی کاخ نیاوران
دستهایم بند است
و لمس تو دشوار
حس لامسهام
آشوبگر و آشوب
به سرعت خواب و به کندی روز
از سرانگشتان تکیدهی حیرت
هجوم میبرد به حفرههای خیس عرق
میان میناها و درختها
در صبحانههای مست
و مستانههای صبح
میفشاردت در برم
بدون دخالت دست
مرداد هشتاد و هفت