داشتم فکر میکردم که اگر مُردم، من را باید در کجا خاک کنند. دیدم نه هنرمندم که بروم قطعه هنرمندان، نه اهل قلمم که بروم قطعه اهل قلم، نه اعتباری کسب کردهام که بروم قطعه نامآوران. شهید هم نشدم که بروم قطعه شهدا. قطعات عمومی هم برای ما اُفت دارد.
به این فکر افتادم که با مرگ من و چندتایی مثل من یک قطعه جدید در گورستان راه بیفتد به نام قطعه باحالها. یک سری ظوابط سنگین هم تعیین کنند که زیاد شلوغ نشود. مثلن هر کس در آن قطعه دفن میشود باید حتما از یکی از قهوهخانههای معتبر تهران سرتیفیکیت داشته باشد. حتما "خداحافظ گاری کوپر" را پنجاه بار خوانده باشد. حداقل در زندگیاش به یک کانال فاضلاب گفته باشد رودخانه. در طول عمرش جوراب سفید نپوشیده باشد. هر ۲ تا امضایش با هم فرق بکند. همه عمر به زیر درختهایی رفته باشد که گلهای تر دارند و به آن دکانهایی نشسته باشد که شکر دارند. و یک سری ظوابط دیگر که خیلی سخت و موهوم باشند جوری که هر کسی را دلمان نخواست بتوانیم راه ندهیم. مثلن بگوییم التزام عملی به بچه باحالی داشته باشد. هزار جور میشود این را تعبیر کرد. عدم شفافیت، خیلی به عملکرد سلیقهای کمک میکند.
در جریانید که ؟!!!
* عکس Gökşin Sipahioğlu