خواب خوابم
در این روز اول اردیبهشت
ناهشیارم
و زنگهای پیاپی تلفن را نمیشنوم
در این اولین روز فصل سعدی
فصل میناها و درختها
فصل شهر بی تو و خیابانهای خالی
فصل گلابی و کندلوس
آزادی بیحصر شنهای کویر
یا آن سقوط یکباره ابرهای جنگل شاهرود
از خاطرم عبور میکنند
در تب و تاب هوسانگیز یک اشتباه خوشحال
همین که اشتباهی
درست وقت افتادن پر کرشمه یک برگ پنجه گشوده طلایی
زیر درخت کنار رودخانه باشم
هواییام
و حالا که ۲۵ سال از عمرم میگذرد
شاید دیر وقتی باشد برای این حالت مفرح
اما
یاد تو
و تغزل شفاف سعدی
در هوای بیخیال این اردیبهشت مدهوش
تن مبادی آدابم را
رها نمیکند
*با یاد کسی که با هم افتادیم، در سعدی و اردیبهشت