هیچکس خبر نداشت
از باغ مخفی پشت سفارت
از کوچهای که هر دوسویش
تابلوی قرمزی بود با یک خط سفید
ما سرخوشکان بی سر
زیر لب شعر مکرر
با قاهقاه خندههای تو
که میپیچید در قامت دیوارهای بلند
به کوچه زدیم
هیچکس خبر نداشت
کوچه آشنا بود
به کوچهپسکوچههای قلهک میمانست
تنگ و کمنور
و صدای جوی آب
هیچکس از باغ مخفی پشت سفارت خبر نداشت
و اینکه ماههاست
وقت و بیوقت
میروم آنجا
پی تو میگردم
* عکس علی رفیعی