یعنی این که مثلن من همیشه، از همون بچگیام دوس داشتم که این چار تا داداش (جو و جک و ویلی و آوریل) ،خلاصه یه روز، توی یه قسمتی، پوزه این لوک خرشانس مغرور، با اون اسب مبادی آدابشو بمالن به خاک ناشی از ذهن بیمار من بوده ؟!!!
یا هر چی ؟!!!
باشه قبوله !!!!!!!!!
ولی باید اعتراف کنم که همیشه دوس داشتم خلاصه تو یه برنامه یه دلیجانو لخت کنن و به سلامت در برن. یا مثلن آوریل سوتی نده و ... یه بانکو بزنن و دست لوک بهشون نرسه.
اما همش ناامیدانه مطمئن بودم خلاصه دالتونا حریف لوک نمیشن. چون قصه اینجوری بود.
قرار بود از اولشم که اینجوری بشه. اون کابویی که از سایه خودشم سریعتر تیر مینداخت و نماینده تمام چیزای خوب بود، خوشتیپم بود، باهوشم بود و از همه مهمتر سیبیلم نداشت، در مقابل تمام بدیها که جمع شده بود تو این چارتا برادر مفلوک (دالتونها)، که بدقیافه بودن، خنگ بودن و از همه مهمتر سیبیلم داشتن، برنده بشه.
حتی یه قسمتی بود که مادر دالتونا که خودشم خلافکار بود و اونم فک کنم سیبیل داشت، اومد زندان عیادت و توی نون باگت ارهی آهنبُر قایم کرد و داشتن فرار میکردن. من واقعا تو اون لحظه داشتم از خوشحالی دیوونه میشدم. میدونستم که آخرش لوک دوباره زندانیشون میکنه. واسه همین سعی میکردم واسه همون لحظات حسابی حال کنم. بعدشم که لوک ردشون رو زد، من تلویزیون رو خاموش کردم و با یه روش دالتونی، بیشتر از این به اون بچهقرتی اجازه خودنمایی ندادم.
اگرم یه روز انیمیشنساز بشم، یا زن انیمیشنساز بگیرم، یا لااقل بچهام انیماتور بشه، یا دیگه ته تهش یه روز یه دوست انیماتور پیدا کنم، مطمئن باشید تمام سعیام رو میکنم که یه کارتون بسازم که توش دالتونا دهن لوک رو سرویس کنن. حتی اگه از جایی هم پخش نشه چون بدآموزی داره، پخش نشه، مهم نیست. آره داداش، اصلنم مهم نیست.
+ The Daltons (توضیحی که راجع به هر کدومشون داده باحاله ... مخصوصن راجع به آوریل)