[ شرح ]
ای آرزوی آرزو ... آن پرده را بردار ازو
صفحات دیگر
خانه
درباره من
عکسها
توییت
معرفیکتاب
بریده کتاب
دیالوگ فیلم
شایدشعر
تماس
۲.۳.۹۰
بربری
ته جیبم را ریختم بیرون، یک صدتومنی هم از توی داشبورد پیدا کردم. جمعش شد هزار و صد تومن. سرِ نونوایی برِ نیاورون سلامت، که یه بربری ازش گرفتم و از بقالی بغلی هم یه آب میوه و زدم به بدن. دویست تومن هم دادم به یه گدای مهربان. سر بالا و شکم سیر.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی