۳۱.۲.۹۰

حاشیه امن

جوان‌تر که بودم
انگار
اردی‌بهشت در دلم بود
زورم زیاد بود
اعتماد به نفس بالا
سی و یک اردی‌بهشت راه می‌افتادم به عربده‌کشی
که اردی‌بهشت در دل ما ادامه دارد
حتی اگر شب و روز
بر ما گلوله بارد

اما الان بند شده‌ام به همین بوی درخت‌ها
که بهشان می‌گویم بوی جفت‌گیری درخت‌ها
این بوی عجیب
که هر مرد بالغی و هر زن از آب گذشته‌ای
می‌شناسدش
نگرانم که تمام شود
خرداد که بیاید
این بو می‌رود
و بدون این‌که به تقویم نگاه کنی
می‌توانی رفتن اردی‌بهشت را از بوی هوا بفهمی
حس پیری دارم
نگرانم
از همان جنس نگرانی‌های تمام شدن غزل‌های سعدی
که مثلن غزلی نماند که نخوانده باشم‌اش
نگران رفتن اردی‌بهشتم


عکس Exécution de Mata Hari