من نمیدونم که این دختره آمنه تحت فشار گذشت کرده یا نه، خودش دلش خواسته که از این پسره بگذره. حتی نمیتونم حجم همچین گذشتی رو درک کنم. به نظرم میلیونها لیتر آب لازمه که آتیش همچین انتقامی توی دل کسی خاموش بشه.
فقط میدونم هر بار که عکس این دختره رو قبل و بعد از اسیدپاشی توی یه سایتی یا وبلاگی میبینم، تمام موهای تنم سیخ میشه. انگار تفاوت توی صورت بشاش و خندون آمنه قبل از اسیدپاشی و این صورت چروکخورده و ترسناک، درست به اندازه حجم همه بدبختیهای ماست. حجم بدبختی بزرگی که از تجاوز خمینیشهر تا خفاش شب و قاتل زنجیرهای زنای مشهد و ... همه و همه توش جا میگیرن. هر بار این عکسو میبینم میخوام جریان زمان رو با تمام قوا به عقب شنا کنم و برگردم به روزی و ساعت و ثانیهای که دست اون پسر جوون میره که اسید رو بپاشه به صورت آمنه. دستش رو بگیرم و بهش التماس کنم که این کارو نکنه. بعد این عکسو نشونش بدم. بلکه شاید اونم از دیدن این حجم بزرگ بدبختی دستش بلرزه و اون جنایتو نکنه.