اینقدر مردم جامعه نسبت به هم محافظهکار شدن، که وقتی یه نفر، حالا راننده تاکسی یا فروشنده یا هر چی، بیش از حد متعارف از خودش خوشرویی و مهربونی و لبخند نشون بده یا در شرایط ناباورانهای کار مردم رو راه بندازه، اکثر مردم یک قدم به عقب برمیدارن. نگران میشن. چشماشونو ریز میکنن. که هدف یارو چیه ؟ پول میخواد ؟ دزده ؟ منظوری داره ؟ و در آخرین حدس نامردمانه .... دیوونست ؟
البته این حس، الکی هم به وجود نیومده و این بیچارهها چندان تقصیری هم ندارن. موارد زیادی بوده که آدمهایی از روشهای اینشکلی برای کلاهبرداریهای کوچیک و بزرگ استفاده کردن و مردم رو به لبخند و مهربونی بیاعتماد کردن.
یه مثال بزنم. راننده تاکسی که با لبخند سوارت میکنه و در جواب سوالت که چهقدر میگیری منو تا فلان جا ببری، میگه این حرفا چیه، بیا بالا و فلان و بهمان و بعد که به مقصد میرسی مبلغی دو برابر عُرف رو ازت درخواست میکنه و بعد که مقاومت میکنی روی اصلی خودش رو نشون میده. اینا از سرمایه مهربونی در جامعه که به نظر من از مهمترین سرمایههای اجتماعیه، خرج میکنن که مثلن هزار تومن بیشتر گیرشون بیاد. اما به قول فردوسی که میگه بیا تا جهان را به بد نسپریم، من فکر کنم نباید میدون رو خالی کرد.
آی اونایی که بیبهانه به مردم لبخند میزنین، اونایی که بدون اینکه طرف رو بشناسین باهاش هم صحبت میشین و منظوری هم ندارین، لوتیهایی که واسه ماشین بنزین تموم کرده هنوزم ترمز میکنین، مهربونایی که وختی کسی دواندوان میرسه و ازتونن پول خرد میخواد، دست میکنید تو جیبتون، با مرامایی که هنوزم ماشین خراب شدهی وسط خیابون رو هل میدین، آقای فروشنده آبمیوه توی آبمیوهفروشی توچال، گارسون باحال کافه هنر خیابون انقلاب که نمیدونم هنوز اونجایی یا نه، آقا جمال توی کافه جویبار دربند، گارسونای باحال رستوران موبیدیک و خیلیای دیگه، دم همتون گرم. ناراحت نشین از برخوردای مردم. اینا یه کمی ترسیدن. یه کمی از اعتمادشون ناروا خرج شده. درست میشه. شما ادامه بدید. پرچمتون بالاس.