توی این طیارهی از مرز گذشته
بلیط یکسرهام را نگاه میکنم
به دوریات
به نداشتنات در تمام این سالها
فکر میکنم
تمام این راهها که این همه سال
آمدیم
ارزشش را نداشت
تیر خوردن میدان ژاله
باتوم سر شادمان
گاز اشکآور امیرآباد
لگدهای آن مرد قوی هیکل در آن بنبست خیابان انقلاب
دستگیری آزادی
جیغهای آن دختر ته جمهوری
حتی زمین خوردن چهارراهولیعصر
تمام این راهها
فرارها
شعارها
هیچکدام
ارزشش را نداشت
ارزش جان تو را
پای مرا
حتی کبودی زیر چشمهایمان را
هیچکدام
ارزشش را نداشت