۱۹.۴.۹۱

آدم‌هایی هستن که هر روز توی صورتت لبخند می‌زنن. ازت تعریف می‌کنن. از لیاقتت، شعورت، درایتت، هوشت، توانایی‌های منحصر به فردت. واسه دیگرانم حتی تعریف می‌کنن که فولانی بسیار آدم وارسته و فولان و بهمانیه. بعد، کافیه که یه دعوای نیم‌چه اساسی با هم بکنید. یهو واقعیت فکرشون در مورد تو میاد روی آب. و چه‌قدر این واقعیت با حرف‌های قبلی در تضاده. یهو می‌بینید خاطراتی پوسیده رو از هفت‌توی گذشته‌های حتی خیلی دور می‌کشن بیرون، استناد می‌کنن به اتفاقاتی که اصلن باورتون نمی‌شه بهش توجه کرده باشن، رجوع می‌کنن به حرف آدمایی که همیشه فک می‌کردید یه قرون واسشون ارزش ندارن، و تورو به چیزایی متهم می‌کنن که شاخ درمیاری از این همه تضاد. 

خئلی باید مراقب بود. چیزهایی که آدم‌ها در روزهای خوب، در مهمونی، در کافه، در رخت‌خواب و در این‌جور جاهای خوب می‌گن، معمولن ربط زیادی به حقیقت فکرشون در مورد شما نداره. زیاد فرو نباس رفت توی این حرفا. البته استثنا هم وجود داره. استثنا اونایین که الکی هر تعریف و تمجیدی رو به خیک دیگرون نمی‌بندن.