[ شرح ]
ای آرزوی آرزو ... آن پرده را بردار ازو
صفحات دیگر
خانه
درباره من
عکسها
توییت
معرفیکتاب
بریده کتاب
دیالوگ فیلم
شایدشعر
تماس
۲۱.۹.۹۲
خودکرده
تقصیر خودش بود
که وقتی حرص
در وجودش پیچد
همهاش را یکجا گلولهای کرد
و به خیال خودش ماشه را چکاند
و گفت
"نامرد"
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی