۲۵.۱.۹۴

من شعر می‌خوندم
تو خودت شعر بودی
عاشق شدن تخم می‌خواست
ما تخمشو نداشتیم
ما همیشه از آخرش ترسیدیم
اسمشم گذاشتیم تدبیر