[ شرح ]
ای آرزوی آرزو ... آن پرده را بردار ازو
صفحات دیگر
خانه
درباره من
عکسها
توییت
معرفیکتاب
بریده کتاب
دیالوگ فیلم
شایدشعر
تماس
۲۷.۲.۹۴
در روستای کندوان، با رفیقی قدیمی، تو چادری خوابیدهایم. سگی پارس میکند، صدای قلیان در میان ستارهها گم میشود.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی