وقتی که کتابها زیاد میشوند، پدیده جالبی اتفاق میافتد. گاهی بعضی کتابها بازیشان میگیرد. لابهلای کتابهای دیگر پنهان میشوند. من به این پدیده "بازی کتابها" میگویم. هرچه میگردی کتاب را در کتابخانه پیدا نمیکنی. مطمئنی که آنرا به کسی امانت ندادهای و مطمئنی که حتی اخیرا آنرا دیدهای. اما هرچه میگردی پیدایش نمیکنی. خودش را میاندازد پشت کتابخانه یا آنقدر عقب میرود که توی ردیف کتابها دیده نشود. البته یک حالت دیگر هم برای مفقود شدن یک کناب هست. گاهی دوست بدقولی کتابی را به امانت میبرد و پس نمیآورد. یک سال، دو سال و بعضی وقتها هم برای همیشه.
در هر دو حالت اگر کتاب، کتاب مهمی باشد (به این معنی که دوستش داشته باشی)، چارهای جز تهیه نسخه جدیدی از کتاب باقی نمیماند. گاهی آن کتاب برای تو، حکم یک کتاب مرجع را دارد ولو اینکه کتاب داستان یا شعری باشد و گاهی کتابخانه بدون وجود عزیز آن کتاب چیزی کم دارد.
خلاصه نسخه جدید را تهیه میکنی و ناگهان بعد از مدتی بازی کتاب وارد مرحله جدیدی میشود. مثلن یهو خودش را یواشکی لابهلای کتابهای دیگر قرار میدهد و پیدا میشود. یا مثلن آن دوست بدقول نسخه قدیمی را برمیگرداند. هر کدام که اتفاق بیفتد، حاصل این میشود که از یک کتاب دو یا حتی سه نسخه خواهی داشت. حالا باید با نسخههای اضافه کاری کرد. من معمولن نسخههای اضافه را هدیه میدهم و چون بازی کتابها برایم جذاب است، نسخههای اضافه را بسیار دوست دارم و آنها را معمولن در مناسبتهای خوب (از نظر خودم) و به دوستان جانی هدیه میکنم و گوشهای از کتاب هم حتما مینویسم که این کتاب خریداری نشده و محصول بازی کتابهاست.
Man Reading, by John Singer Sargent