اون یارو که غول چراغ جادو رو پیدا کرد بعد غوله بهش گفت دو تا آروز میتونی بکنی، یارو گفت یه نوشابه میخوام که هیچوقت تموم نشه. بعد غوله پرسید : و آرزوی دومتون ؟ یارو گفت یه نوشابه دیگه از همونا.
ما همیشه فکر میکردیم این بابا خُل بوده، حتی جُکش کرده بودیم. هیچوقت فکر نکردیم شاید برای دوستش میخواسته اون یکی نوشابه رو. شاید این از حماقتش نبوده، از محبتش بوده که یک آرزوش رو برای دوستش خرج کرده.