۲۶.۷.۹۵

شاید سه‌شنبه بود

‎یک‌شنبه بود !
‎روزی که به تو دل دادم
‎نه نه
‎سه‌شنبه بود
‎پاییز بود
‎وسط هفته بود
‎مغازه‌ها همه بسته بود

‎داشتیم قمار می‌کردیم
‎دستم برنده بود
‎چشم تو رو شد و من باختم
‎فکر می‌کردم بازیه
‎ولی بازی نبود

‎[اون شبی که ماه خیلی قشنگ بود]
گفتی تسلیم شو
‎تو زنده می‌مونی
‎من باورت کردم
‎اما
‎اسلحه‌ت خالی نبود

‎از پشت زدی به من
‎مقصر خودت بودی
‎هه
‎افسر هم خودت بودی
‎ترمزم به جا نبود

‎گفتی اتو روشنه
‎لباسمو سوزوندم
‎صدات کردم و داد زدم
‎باز ضایع شدم
‎اتو اصلن روشن نبود

‎آره
‎شاید سه‌شنبه بود
‎روزی که به تو دل دادم
‎پاییز بود
‎مغازه‌ها همه بسته بود
‎چشم تو برنده بود

‎با لباس سوخته زدم به شهر
‎تو ولم کرده بودی
‎هنوز خیال می‌کنم
‎دستم برنده بود
‎آره
‎سه‌شنبه بود


* شبی در مهر نود و پنج / بر اساس همه‌ی آنچه در پیرامونم رخ داد