یکشنبه بود !
روزی که به تو دل دادم
نه نه
سهشنبه بود
پاییز بود
وسط هفته بود
مغازهها همه بسته بود
داشتیم قمار میکردیم
دستم برنده بود
چشم تو رو شد و من باختم
فکر میکردم بازیه
ولی بازی نبود
[اون شبی که ماه خیلی قشنگ بود]
گفتی تسلیم شو
تو زنده میمونی
من باورت کردم
اما
اسلحهت خالی نبود
از پشت زدی به من
مقصر خودت بودی
هه
افسر هم خودت بودی
ترمزم به جا نبود
گفتی اتو روشنه
لباسمو سوزوندم
صدات کردم و داد زدم
باز ضایع شدم
اتو اصلن روشن نبود
آره
شاید سهشنبه بود
روزی که به تو دل دادم
پاییز بود
مغازهها همه بسته بود
چشم تو برنده بود
با لباس سوخته زدم به شهر
تو ولم کرده بودی
هنوز خیال میکنم
دستم برنده بود
آره
سهشنبه بود
* شبی در مهر نود و پنج / بر اساس همهی آنچه در پیرامونم رخ داد