ماه پنهان است (The moon is down)
نویسنده : جان استاین بک
ترجمه پرویز داریوش
آغاز خطر لو رفتن داستان
داستان درباره روستایی کوچک است در نروژ که در طی جنگ به راحتی به اشغال دشمن (احتمالن نازیها) درمیآید. شهر دارای یک معدن ذغالسنگ است و از این رو اهمیت ویژهای برای دشمن دارد. شهر کوچک تنها یک مقام عالیرتبه دارد و آن شهردار "اوردن" است. شهردار تا پایان داستان با منطقی بینظیر از شجاعت و شکستناپذیری مردم شهرش دفاع میکند. فرمانده قوای مهاجم، سرهنگ لانسر است. او بر اساس تجارب پیشین و با توجه به شخصیت خاص و البته جذاب و کارکشتهای که دارد، میکوشد این اشغال را نه با زور که با هماندیشی و مسالمت به شهر و مردمش بقبولاند. مردم شهر آنقدر آرام هستند که سربازان مهاجم باورشان نمیشود یک شهر را اشغال کردهاند. اما آزادی، قابل مذاکره نیست و مردم بسیار آرام شهر، در نهایت نمیتوانند محدودیت و اشغال را هرچند مهربانانه بپذیرند.
داستان درباره روستایی کوچک است در نروژ که در طی جنگ به راحتی به اشغال دشمن (احتمالن نازیها) درمیآید. شهر دارای یک معدن ذغالسنگ است و از این رو اهمیت ویژهای برای دشمن دارد. شهر کوچک تنها یک مقام عالیرتبه دارد و آن شهردار "اوردن" است. شهردار تا پایان داستان با منطقی بینظیر از شجاعت و شکستناپذیری مردم شهرش دفاع میکند. فرمانده قوای مهاجم، سرهنگ لانسر است. او بر اساس تجارب پیشین و با توجه به شخصیت خاص و البته جذاب و کارکشتهای که دارد، میکوشد این اشغال را نه با زور که با هماندیشی و مسالمت به شهر و مردمش بقبولاند. مردم شهر آنقدر آرام هستند که سربازان مهاجم باورشان نمیشود یک شهر را اشغال کردهاند. اما آزادی، قابل مذاکره نیست و مردم بسیار آرام شهر، در نهایت نمیتوانند محدودیت و اشغال را هرچند مهربانانه بپذیرند.
نشانههای زیادی وجود دارد که قوای مهاجم احتمالن نازیها هستند و داستان در زمانهی جنگ دوم بینالملل اتفاق میافتد. اما نویسنده گویی با عدم اشاره مستقیم، میکوشد تصویری فرامنطقهای و فرازمانی از داستان ایجاد کند و به مفاهیم داستان، فراتر از تاریخ اصالت بدهد. مفاهیمی چون آزادی، ملت، پیروزی و شکست. مردم شهر تصرف شده با جنگ بیگانهاند. آنقدر با این مفهوم فاصله دارند که حداکثر قوای دفاعیشان، دوازده نفر سرباز ناکارآزموده هستند که از قضا روز اشغال شهر، به تیراندازی تفریحی رفتهاند. تا آنجا که دکتر وینتر، دوست شهردار در جایی که از او درباره آداب مذاکره با دشمن سوال میکنند پاسخ میدهد :
من نمیدانم. از آن وقتی که ما جایی را گرفتیم یا مملکتِ دیگری، مملکتِ مارا گرفته باشد، خیلی میگذرد. من نمیدانم چه کاری مناسبتر است.
اما همین مردم آرام، در ابتدا با گفتوگو و نافرمانیهای مدنی و پس از آن به صورت تمامقد، آزادی از دست رفته را مطالبه میکنند. آن شهر، به قول شهردارش، شهر کوچکیست و مردمانش هم مردمان کوچکی هستند اما :
در آدمهای کوچک هم حتما جرقهای هست که ناگهان مشتعل میشود.
اما این جامعه الگو، که اینگونه در عین صلحطلبی، آزادیاش را مطالبه میکند تفاوتی اساسی با قوای مهاجم دارد و آن این است که شهردار شهر در واقع رهبر مردم شهر نیست. آنها نظم پذیرند و تا آنجا که اصول و آزادی و کرامت انسانیشان به خطر نمیافتد از شهردار تبعیت دارند ولی وقتی احساس خطر میکنند، رهبرشان نمیتواند آنها را حقوق طبیعیشان منع کند و اصلن ساختار این شهر اینگونه است. یعنی شهردار هم مردمش را اینگونه میخواهد.
خیال میکنند چون خودشان فقط یک پیشوا و یک سر دارند، ما هم مثل آنهاییم. اما ما مردمی آزادیم. به تعداد جمعیتمان پیشوا و سر داریم.
در جایی دیگر شهردار به سرهنگ لانسر میگوید :
و مردم تسخیرناپذیر، چنان قوای مهاجم را از درون خالی میکنند که در جایی، یکی از نیروهای اصلی قوای مهاجم میگوید :
مردم خوششان نمیآید تسخیر بشوند، جناب سرهنگ. و این است که تسخیر هم نمیشوند.
و مردم تسخیرناپذیر، چنان قوای مهاجم را از درون خالی میکنند که در جایی، یکی از نیروهای اصلی قوای مهاجم میگوید :
تصرف کردهایم و میترسیم. تصرف کردهایم و محاصره شدهایم.
پایان خطر لو رفتن داستان
ماه پنهان است، داستانی تقریبا ١٥٠ صفحهایست. نویسنده هرگز دست به قلمفرسایی بیمورد نزده است و میتوانید کتاب را یکنفس بخوانید. شخصیتها به خوبی پرداخته شدهاند. شهردار اوردن و دکتر وینتر دوست صمیمی شهردار، شخصیتهای شکلیافته و بسیار منطقپذیر و انسانی هستند. سرهنگ لانسر که باید شخصیت منفی داستان باشد، چنان شخصیت و خردی دارد و نویسنده چنان با مهارت موقعیتهای دشوار او را تصویر کرده است، که کاملن میتوانید با او همراه شوید و حتی در جاهایی از داستان به او حق بدهید. شهر آزاد و زیبا، مانند رقاصهای بیپروا، شخصیت مستقلی دارد که تا پایان داستان حضور خودش را حفظ میکند. خدمتکارهایی که شغل آنها، مانع از آزاداندیشی و کرامتشان نمیشود، تنها یکی از اعضای شخصیت این شهر هستند.
گفتگوهایی کوبنده میان بازیگران این جنگ، هر لحظه خواننده را به فکر فرومیبرد و داستان، از آن داستانهاییست که هرگز از ذهن بیرون نخواهد رفت.
خواندن این کتاب را به شدت توصیه میکنم. حتی در بین چهار پنج اثری که از جان استاینبک خواندهام هم، با این که "ماه پنهان است"، اسم و رسم کمتری دارد اما اثر فوقالعادهایست.
پیشنهاد خواندن یا نخواندن کتاب بر اساس نظر شخصی من :