۸ سال پیش بود. قرار بود بازیهای جامجهانی ۲۰۱۰ را توی سینماها نشان بدهند. و چه خبر خوبی هم بود برای ما. مارادونای بزرگ سرمربی آرژانتین شده بود. کره و یونان و نیجریه در مرحله گروهی و مکزیک در یک هشتم از سر راه بهترین بازیکن فوتبال قرن که حالا لباس مربیگری به تن کرده بود کنار رفتند.
بازی با مکزیک را با هفت هشت نفر از دوستانم رفتیم سینما. همه لباس آرژانتین به تن.
اوج حوادث انتخابات ۸۸ بود و همه چیز رنگ و بوی امنیتی داشت. ما جوانهای بیست و هشت ساله با سرهایی که بوی قرمهسبزی میداد، بدمان نمیآمد بعد فوتبال شلوغ هم بشود و چند تا شعاری هم بدهیم.
در بازی مکزیک اما آرژانتین افت عجیبی کرد. مکزیک را برد اما همه فهمیدیم که با چه چیزی روبهرو هستیم. بازی بعدی با آلمان بود.
حتی انگار مارادونا هم میدانست که قرار است اتفاقی بیفتد.
با همه آن بیمها و امیدها
رفتیم سینما
همه چیزهای خوب در کنار هم.
سینما آزادی
مارادونا
آرژانتین
ما
و چه بازیای هم
با آلمان
یک چهارم نهایی
آلمان چهار بر صفر آرژانتین را برد.
و صدای شعار "آرژانتین دستا بالا" توی سینما خفه شد.
با آن لباسهای آرژانتین تنمان، تیکه و کنایه هم کم نخوردیم توی خیابان.
از آن بازی و از آن روز، همین یک عکس خاطره مانده که عکاس فارس اتفاقی از من توی سینما انداخت که داشتم ووووزلا را برای شروع بازی تست میکردم.
حالا دوباره شبیه همان روز است.
با بازیای که از آرژانتین توی مرحله گروهی دیدهام، انگار جلوی فرانسه زیاد امیدی نیست.
اما مگر میشود به این تیم امید نداشت. با این همه خاطره و غنیترین نوستالژیهای فوتبالی.
حالا هم امید هست به ماسکرانو و دیماریا و هیگواین و مسی. امید هست به معجزه فوتبال.
احتمال دارد آرژانتین ببازد.
اما تیمی که دست خدا را دارد هیچوقت بازنده نیست.
* برای خیلی جوانترها یادآوری کنم که "دست خدا" اشاره دارد به گل معروف مارادونا در بازی جنجالی جلوی انگلستان در جام جهانی ۱۹۸۶ که با دست به ثمر رسید و مارادونا هرگز با همه تصاویر موجود زیر بار نرفت و گفت : این دست من نبود، دست خدا بود.