[ شرح ]
ای آرزوی آرزو ... آن پرده را بردار ازو
صفحات دیگر
خانه
درباره من
عکسها
توییت
معرفیکتاب
بریده کتاب
دیالوگ فیلم
شایدشعر
تماس
۲۶.۵.۹۸
کسی که مرگش را نمیآمد
قرصها را خورد
گاز را باز کرد
رگش را زد
از سه نقطه
خاطرجمع
و ... خوابید
صبح اما بیدار شد
زنده بود هنوز
در رختخوابی غرق خون
تهوع شدید
بینفس
اما زنده مانده بود
شاید چون
هنوز کسی را دوست میداشت
مرداد نود و هشت
جایی بین بیست و پنجم و بیست و ششم
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی