۲۷.۷.۹۹

هوش درخشان لحظه‌لحظه جدایی

 


همین‌جور راه می‌رم و می‌خونم

کاکل از آن‌سوی قاره‌ها بپرانی

یا نپرانی

بی تو گدایم

ببین

گدای کوچه دنیا


حوله‌ای بر تن

شگفتا که باید منفجر بشم و نمی‌شم

باید ادای مردی در روزمره‌های راضی رو دربیارم

باید برم شوش

باید برم بازار

باید پرده‌ها رو نصب کنیم


ادای روزمره‌های راضی رو درآوردن که ندانی که چیست

آی خانوم زیبا